نکته_ مطابق ماده 1 قانون اعسار « معسر کسـی است که به واســـطه عدم کفایت دارایی یا
عدم دســترسی به مال خود قــادر به تأدیه مخارج محاکمــه یا دیـون خود نبـاشد » ، ماده 20
همـــین قانون مقرر مـــی دارد که « مرجع رسیــدگی به دعوای اعســار درمورد محکوم به
محکمه ای است که بدایـــتا به دعوی اصلی رســیدگی کرده است. دعوی اعســـار در مقــابل
اوراق اجرائیه ثبت اسناد در محکمه محل اقامت مدعی اعساراقامه خواهد شد.»
دعاوی راجع به اسناد ثبت احوال : به موجـــب ماده 4 قانون ثـــبت احوال ، مصـــوب تیرماه
1355 رسیـــدگی به شکایات اشخـــاص ذی نفع ازتصمیــمات حل اخـتلاف ( موضوع ماده 3
قانون مزبور) و همچنین رسیدگی به سایر دعاوی راجع به اسناد ثبت احوال که درصلاحـــیت
دادگاه عمومی باشد ، با دادگاه محل اقامت خواهان است .
به موجب ماده 35 ق.آ.د.م چنانچه سند ثبت احوال در ایران تنظیم شده و ذی نفع مقیم خــارج
از کشور باشد ، رسیدگی با دادگاه محل صدور ســند است و اگر محل تنظیم ســـند و اقامــت
خواهان هر دو خارج از کشورباشد در صلاحیت دادگاه عمومی شهرستان تهران می باشد.
درپایان این مبحث لازم به توضیح است که قانونگذاردرفصل دوم ازباب اول ق.آ.د.م حـــسب
مواد 26 الی 30 قانون مذکور ، اختلاف درصلاحیـــت دادگاه ها و ترتیب حل آن را پیش بینی
نموده است اما باید توجه داشت طبق یک قاعده کلی که ماده 26 قانون یاد شده اشـعار می دارد
« تشخیص صلاحیت یا عدم صلاحیـــت هر دادگاه نسبت به دعوایی که به آن رجوع شـده است
با همان دادگاه است ...»
مبحث سوم : دادخواست
لزوم اقامه دعوا دردادخواست : برحســـب مقررات ماده 48 ق.آ.د.م « شــروع رســــیدگی در
دادگاه مستلزم تقدیم دادخواست می باشد...» علیهذا دعاوی مدنی الزاما باید درقالـب دادخواست
به دادگاه ارائه شوند تا پس از ثبت و طی مراحل و جری تـشریفات قانونی مورد رسیدگی قرار
گیرند در اینجا باید به این نکته توجه نمود که این رویه با طرح دعاوی کیفری که درآن شـاکی
صرفا به موجب برگه عادی دردادسرا نسبت به طرح شکایت خود اقدام می نماید متفاوت است
تعریف دادخواست : قانون تعریفی ازدادخواست ننموده است ولی دادخواست ازدو کلمــه داد و
خواست ترکیب شده است داد به معنای عدل ، قانون و تظلم خواهی است .
آقای دکتر محمد جعفرجعفری لنگرودی درترمــینولوژی حـــقوق دادخواست را چـــنین تعریف
می نماید « دادخواست شکوائـــیه ای اســت که به مراجع قضــــایی به طور کتـــبی ( دراوراق
مخصوص ) و یا شــفاهی عرضه می شود.» مفهوم دادخــواست را نباید با درخواست اشـــتباه
گرفت زیرا هردادخواستـــی متضمن درخواســتی اسـت ولی هردرخواستی ملازم با دادخواست
نیست مانــند درخواست درامورحسبی ، درخواسـت صدوراجرائیه و سـایردرخواســت هایی که
ممکن است مردم برای تسهیل امورات و انجام کارهای خود ازمراجع قضایی بنمایند.
بنابراین مـنظور ازدادخواست برگه مخــصوص وچاپی است که خواهان به موجب آن دعــوای
خود را مطرح ودادخواهی می کند بدین ترتیب دهنده دادخواست را درمرحله بدوی ( نخستین)
خواهان که درمتون فقهی « مدعی» نامـیده می شود طرف مــقابل را که خواهان به طرفــیت او
مبادرت به تقدیم دادخواست می نماید خوانده و دراصطلاحات فقهی ازاصـطلاح « مدعی علیه»
برای خوانده به کار می رود. درسایر مراحل رسیدگی اعم از واخواهی ، تجدید نظر خواهــی و
فرجام خواهی به جای خواهان و خوانده حســب مورد لفظا و کتبا از واخواه و واخوانده ، تـجدید
نظرخواه و تجدید نظرخوانده ، فرجـــام خواه و فرجام خوانده استفاده می شــود که هر کـــدام از
مراحل مورد اشاره دادخواستهای چاپی مختص به خود را دارند.