()
مثال _ اشخـــاص الف و ب که به ترتیـــب مقــیم شــهرهای دزفول و تـــهران می باشــند درشهر
اصفـــهان با هم قـــراردادی می بنـــدند که به موجـب آن شخص ب باید ظرف یکماه درشهرایلام
ساختـــمانی را برای شخـــص الف احداث و تحـــویل وی نماید ، پس از گـذشت مدت مزبورایشان
( شخص ب ) ازانجـــام مفـــاد قــرارداد خــودداری می ورزد = دراینجا ماده 13 ق.آ.د.م متضـمن
مــقرراتــی اســـت که به موجــب آن شخـص الـف مخـتار و مجاز است 1. درشهر تهران ( محـل
اقامت خوانــده ) 2. در شهر اصــفهان ( محل انعـقاد قرارداد ) 3. در شهر ایلام ( محل انجام تعهد
) به منـــظور طرح دعــوای الـــزام به ایـفاء تعهد با مراجعه به یکی ازدادگاه های شهرستان های
یاد شده علیه شخص ب اقدام نماید.
ماده 14 ق.آ.د.م : « درخواست تأمین دلایل و امارات از دادگــاهی مــی شود که دلایل وامارات
مورد درخواست در حوزه آن واقع است»
مثال_ فــردی مقیم شــهر اهواز با اتومـــبیل خود عازم شهرســـتان اســـلام آباد کرمانشاه می شود،
متاســـفانه درشــهر ایـلام با راننده ای که مقــیم شــهرخــرم آباد لرسـتان است تصادف می نماید که
در این حـــادثه خســـارات مالــــی و افــت قیمت به اتومبیل وی وارد واتومبیلش در همان جا ( شهر
ایلام ) مـــتوقف می شـــود و مــی خواهد فعــلا خســارات و افت قیمت وارده را تأمین دلیل نماید تا
بتـــواند در دعـــوای ماهیـــتی راجـــع به مطالبه خسارات علیه خوانده از دلایل مذکور استفاده کند=
بـــنا به تجـــویزمـــاده 14 ق.آ.د.م ایشــان باید از دادگـــاه حوزه قضـایی شهر ایلام درخواست تأمین
چـــنین دلایلــی را بنـــماید چــرا که دلیل وی فعلا در آن حوزه قضایی واقع است و دادگاه های محل
اقامت خواهان و خوانده در این خصوص صالح به رسیدگی نیستند.
ماده 15 ق.آ.د.م : « درصــورتی که موضـــوع دعـــوا مربـــوط به مال منقــول وغیرمنقول باشد ،
دردادگاهی اقامــه دعوا می شــود که مال غیرمنـــقول درحوزه آن واقع است ، به شرط آن که دعوا
درهردوقسمت ناشی از یک منشأ باشد »
مثال_ شخصی به عنوان مؤجرکه مقیم شهرایلام است یک باب خانــه مســــکونی خود را واقـــع در
شــهر اهواز طـــبق اجاره نامـــه به مدت یکـــسال به شخص دیگری اجاره می دهد درپایان قرارداد
مستــأجــرعــلاوه براینکه اجــاره بهای 6 ماه ازمدت مزبـــور را پرداخـت نکرده اســت عــلی رغم
منقضی شدن مدت اجاره ازتخــلیه عین مستـــأجره هم امـــتناع می ورزد. مؤجـــرقـــصد دارد که به
خواسته مطالبه اجور معوقه ( مال منقول ) و همچنین الزام به تخـــلیه ازعیــن مسـتأجره ( مال غیر
منقول ) اقامه دعوا نماید = هردوقسمت خواسته ناشی ازیک منشأ ( اجاره مـــال غیرمـــنقول)است
دراین رابطه مـاده 15 ق.آ.د.م دادگـــاه محل وقـــوع مال غیرمـنقول (دادگاه شهراهواز) را صالـح
به رسیدگی به هردو خواسته می داند.
ماده 16 ق.آ.د.م : « هرگاه یک ادعا راجع به خواندگان متعدد باشد که درحــوزه های قضـــایی
مختلف اقامت دارند یا راجع به اموال غیرمنقول متعددی باشد که در حوزه های قضایی مخــتلف
واقع شده اند ، خواهان می تواند به هریک ازدادگاه های حوزه های یاد شده مراجعه نماید.
مثال 1_ سه شخص دارای سه اقامتگاه متـفاوت ( مثلا شــهرهای تـــهران ، مشهد ، ایلام ) طــی
اقدامی مشــترک مــعادل بــیست میلیون تومان خسارات مالی به شخصی که مقیم ایلام است وارد
می آورند دراین رابطه مقررات ماده 16 ق.آ.د.م این اختیار را به خواهان می دهــند که با مراجــعه
به هریک ازدادگــاه های محل اقـامــت اشخاص یاد شـده ( ایــلام ، تــهران یا مشـــهد ) طــی یک
دادخواست علیه همه آنان به خواسته مطالبه خسارات وارده اقامه دعوا نماید.
مثال 2_ شخص الف دارای امــلاک غیرمنقول مختـــلفی درحوزه های قــضایی متـــفاوت است،
شخص ب به ادعای مالکـــیت مبادرت به تــصرف املاک مذکورمی نماید. شخص الف در مقابل
این اقدام او قصد اقامه دعاوی اثــبات مالکیـت ورفع تصرف شخص ب را دارد، ماده 12ق.آ.د.م
درخصوص این گونه دعاوی ( اثبات مالکیت ورفع تصرف ) مراجـعه به دادگــاه محــل مال غیـر
منقول را تجویز می نمود اما ما دراینجا با اموال غیرمنقول متعددی مواجه هســـتیم که درحــوزه
های قضایی متفاوت تصرف گردیدند بنابراین قسمت اخیر ماده 16ق.آ.د.م تکلـــیف را مشـــخص
نموده ومقرر می دارد که خواهان می تواند به هریک ازدادگـاه های حوزه های یاد شده مراجــعه
نماید.
ماده 17 ق.آ.د.م : « هر دعوای که دراثنای رســـیدگی به دعوای دیـــگر ازطـــرف خواهـــان یا
خوانده یا شخــص ثا لث یا ازطرف متداعــــیین اصلی بر ثا لث اقامه شود، دعوای طاری نامیـده
می شود.این دعوا اگربا دعوای اصـلی مرتــبط یا دارای یک مــنشأ باشــد،دردادگـــاهی اقامــه
می شود که دعوای اصلی در آنجا اقامه شده است . »
قبل ازذکر مثال باید یادآوری نمود که دعاوی جـــلب ثالث ، ورود ثالث و دعـــوای متــــقابل از
مصادیق دعاوی طاری می باشند که قانـــون گذار شرایـــط هریک از دعــاوی یاد شـــده را به
موجب مبحث دوم ، سوم وچهارم از فصل ششم قانون آئین دادرسی مدنی بیان نموده است.
جلب ثالث : مثال_ شخـــص ج که مقــــیم شـــهر تـــهران است به وکالت از شخص الف یک باب
خانه رادر شهر ایلام به شخــص ب می فروشـــد، اشـــخاص الف و ب هر دو در شــــهر ایـــلام
اقامتگاه دارند پس از مدتی خریـــدار ( شخص ب ) به خواســـته الـــزام به تـــنظیم ســند رســـمی
انتقال دردادگاه شهر ایلام علیه مالک اصلی ملک ( شخص الف ) اقامه دعوا می کند.
خوانده ( شخص الف ) در جلسه رسیدگی به دعوای اصلی حاضرو منکر وکالت داشــتن شخص
ج از سوی وی درفروش خانه می شود خواهان اصلی ناگزیراست به منظور اثبات ادعـــای خود
شخص ج مقیم تهران را در اثـنای رسیدگی با تقدیم دادخواست دیگری به دعوای اصـــلی جـــلب
نماید تا او را دردعوای اصلی تقویت کند دعوای اخیرالذکر( جلب ثالث ) ازنظر مـــقررات مـاده
17ق.آ.د.م دعوای طاری محسوب و به دلیل ارتباط ومنشاء واحـدی که با دعـــوای اصـــلی دارد
توأما در همان شعبه و همان دادگاهی اقامه می شود که دعوای اصـلی در آنجا اقامـــه شـــده است
و نیازی به مراجعه به دادگاه محل اقــامت مـجلوب ( خوانـــده دعوای جلب ) ندارد. حالا ممـــکن
است این سوال مطرح شود که ملاک تشــخیص مرتبط بودن کامل در دعوا چیـــست؟ در جـــواب
قســـمت اخــیر ماده 141 ق.آ.د.م بیان می نماید که « بین دو دعوا وقتی ارتباط کامل موجود است
که اتخاذ تصمیم درهریک مؤثردردیگری باشد »