سفارش تبلیغ
صبا ویژن



مفهوم وصف.عدد.حصر .عدد - حقوق






مفهوم وصف.عدد.حصر .عدد - حقوق



آرشیو وبلاگ
نمونه سوال دروس حقوق
بخش دانلود
قانون مجازات اسلامی
آشنایی با بیمه ، اصطلاحات بیمه ای و برخی از پوشش های آن
سخن بزرگان
طلاق رجعی
خسارت ناشی از متهم بی گناه چگونه محاسبه می شود
هتک حرمت اشخاص
مرجع رسیدگی به اتهام طفل
اعتراض شخص ثالث
قاتل در چه صورتی قصاص نمیشود؟
انواع خیار ها
اجازه پدر یا جد پدری برای ازدواج دختر
حضانت
ماهیت حقوقی چک سفید امضاء
قانون آئین نامه مالی ، محاسباتی و معاملاتی دیوان محاسبات کشور
قانون انتشار اسناد خزانه و اوراق قرضه
رجم ، نه شکنجه است نه مجازات غیرمتناسب
نظریات مشورتی اداره حقوقی و تدوین قوانین قوه قضائیه(تعدادی از آن
نقش قرارداد
متن کامل کنوانسیون رفع همة انواع تبعیض علیه زنان
سازمان ملل متحد
حقوق جزای بین المللی
درس خارج اصول حضرت آیت الله سبحانی
اصول قانون اساسی در مورد خانواده
مقادیر دیه کامله
اقسام وجوب
تمکین
خیانت در امانت
عنوان تحقیق: نگاهی گذرا بردعوا ، دادگاه و دادخواست
طلاق و انواع آ ن
راهنمای دروس عمومی
بیمه عمر و سرمایه پس انداز
فرهنگ لغات و مصطلحات
آشنایی با شورای حل اختلاف
نحوه حل اختلاف بین مراجع قضایی و غیر قضایی
نحوه و ضمانت اجرای احکام شوراها ی حل اختلاف
تعزیرات حکومتی، به سازمان رسیدگی به تخلفات اقتصادی تغییر نام داد
آیا صرفا امضای چک برای صادرکننده ایجاد تعهد میکند؟
تمدید 5ساله قانون شوراهای حل اختلاف
اعتبار امر مختوم کیفری در دعوی کیفری
شرایط شرکت در آزمون و اخذ پروانه کارآموزی وکالت(87)
طلاق پدیده نامطلوب اجتماعی که رو به کاهش است(
آزادی و قرار وثیقه
آزمون وکالت 87 کانون مرکز
متون حقوقی(
چرا کشورمان چنین جرم خیز شده است؟ محمد مطهری به نقل از سایت تابن
متن قانون اصلاح تبصره 1 ماده 188 قانون آیین دادرسی کیفری
متن کامل لایحهی جدید قانون دیوان عدالت اداری و ایراد شورای نگهبا
جزوه
رصد ماهواره امید
قانون مدنی
میزان مقادیر انواع دیه و محاسبه حق الوکاله
انتخاب واحد نیمسال دوم 88-87
2
مهریه عندالاستطاعه یا عندالمطالبه
مصوبات مجلس شورا
اسامی دروس ریزشی و مهلت پرداخت شهریه
چک
مجموعه قوانین مجلس شورا
ارشد خصوصی
حقوق امروز
نمونه سوالات کارشناسی نیمسال اول ۸۹-
دانلود جدید ترین نرم افزارهای حقوقی ایران
نمونه سوالات -13911390تمام کنکورها
دانلود سوالات ارشد 91 تمامی رشته ها
مرداد 91
بهمن 87
مهر 91


لینکهای روزانه
آئین دادرسی مدنی 1 [277]
[آرشیو(1)]


لینک دوستان
محرما نه
سیستم انتخاب واحد گلستان
وبلاگ شهید آوینی
مدیریت بازرگانی دانشگاه پیام نور ایلام
نمایندگی بیمه توسعه در استان ایلام
دنیای واقعی
...ترنم...
چگونه خدمتگذار خوبی باشیم
اس ام اس عاشقانه
مرکز دانلود سافت سیتی
::::: نـو ر و ز :::::
ای نام توبهترین سر آغاز
پایگاه دانشجویان پیام نور حقوق 87
حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد
محمدرضا جاودانی
ایلام تودی
وبلاگ حقوق اخبار مقالات و آزمونها
ساخت شعر برای اعلامیه ترحیم و سنگ مزار
سایت تبیان
ترانه زندگی
بوی سیب BOUYE SIB
یادداشتها و برداشتها
همسفر عشق
جالب و دیدنی...!!!
چرندوپرند
ماهیان آکواریمی
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
نور
بزرگترین وب برای تبلیغات وبلاگ
به یاد یاد ها
دانلود ، ترفند ، برنامه ، بازِِی ، آهنگ ، کلیپ ، عکس،داستان
عاشق آسمونی
مذهب عشق
ایران من
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب سایت

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
مفهوم وصف.عدد.حصر .عدد - حقوق


لوگوی دوستان






وبلاگ فارسی

آمار بازدید
بازدید کل :622598
بازدید امروز : 5
 RSS 

   

()

محمد مصدق (قاضی دادگاه نظامی تهران و مدرس دانشگاه)

/

مفهوم وصف
منظور این است که هرگاه حکم، برای موضوعی که دارای وصفی است ثابت باشد، آیا می‌توان گفت که در صورت فقدان وصف، آن حکم نیز از بین می‌رود یا نه؟ مثلاً اگر گفته شود: معاونت آموزش قوه قضاییه به کارآموزان قضائی شهرستان ، خوابگاه می‌دهد، آیا می‌توان گفت که مفهوم آن این است که به کارآموزان قضایی تهران ،‌خوابگاه تعلق نمی‌گیرد؟

ماده (756) قانون مدنی می‌گوید:‌ « حقوق خصوصی که از جرم تولید می‌شود ممکن است مورد صلح واقع شود.» این ماده اگر مفهوم داشته باشد معنایش چنین می‌شود که حقوق عمومی ناشی از جرم را نمی‌توان مورد صلح قرار داد.(1)

ماده (1314) همان قانون می‌گوید: « شهادت اطفالی را که به سن پانزده سال تمام نرسیده‌اند فقط ممکن است برای مزید اطلاع استماع نمود...»‌ در صورتی که معتقد باشیم « وصف» مفهوم دارد، مفهوم ماده مذکور چنین می‌شود: « شهادت اطفال بیش از پانزده سال(کمتر از هجده سال) ارزش دلیل بودن دارد. (2)

ماده (1106) همان قانون می‌گوید:

«‌ در عقد دائم نفقه زن بر عهدة شوهر است. » اگر جمله وصفی مفهوم داشته باشد، آنگاه با استفاده از مفهوم این ماده،‌ در عقد غیر دایم،‌ نفقه زن بر عهدة‌ شوهر نخواهد بود.

و همچنین است مواد (1108 و 1109 و 1110) قانون مدنی.

بین علمای اصول در حجیت مفهوم وصف دو نظریه وجود دارد: برخی مفهوم وصف را حجّت می‌دانند و برخی دیگر اعتقادی به حجیت مفهوم وصف ندارند؛ ولی آنچه که بین دانشمندان اصول شهرت دارد، عدم حجیت مفهوم وصف است و به عبارت دقیقتر،‌مفهوم نداشتن وصف است. بنابراین نظریه، وصف فقط جنبة اثباتی دارد و با از بین رفتن وصف نمی‌توانیم بگوییم که حکم نیز از بین رفته است، بلکه باید به دنبال دلیل دیگری باشیم. مثلاً‌ از ماده (756) قانون مدنی نمی‌توانیم استفاده کنیم که حقوق عمومی ناشی از جرم را نمی‌توان مورد صلح قرار داد، بلکه در این خصوص باید به دلایل دیگری مراجعه نماییم.

نکات مهم پیرامون این بحث:

1 - منظور از اصطلاح وصف در اینجا،‌ وصف به اصطلاح نحوی نیست؛ بلکه منظور، اصطلاح اصولی آن است که حال و تمییز را نیز که می‌توانند قید موضوع تکلیف (مانند نماز و وضوء) یا خود تکلیف (مثل وجوب و حرمت) باشند، در بر می‌گیرد. (3)

2 - محل بحث در جایی است که وصف متکی به موصوف باشد؛ یعنی موصوف، در کلام ذکر شده باشد. بنابراین، اگر وصفی به تنهایی و بدون ذکر موصوف،‌ موضوع حکم قرار گیرد، از موضوع این قسمت از بحث خارج است و داخل در بحث مفهوم لقب خواهد شد؛ مثلاً‌ اگر گفته شود که آیه شریفه « السارق و السارقة فاقطعوا ایدیهما » مفهوم دارد یا نه؟ منظور مفهوم لقب است (که بعداً توضیح خواهیم داد) نه مفهوم وصف؛ چون وصف بدون موصوف در این آیه شریفه ذکر شده است. (4)

3 – وصف باید نسبت به موصوف خود، اخص مطلق یا اخص من‌وجه باشد؛ زیرا در غیر این صورت با انتفای وصف ، موصوف نیز منتفی می‌شود و زمینه‌ای برای انعقاد مفهوم وجود نخواهد داشت. مانند « انسان عادل » یا « گوسفندی که در صحرا چرا می‌کند»‌ که در مثال اول، عادل نسبت به انسان اخص مطلق و در مثال دوم صفت «‌ در صحرا چرا می‌کند»‌ نسبت به گوسفند، اخص من‌وجه است. بنابراین، صفتی که با موصوف خود رابطه تساوی دارد مانند « انسان متعجب»‌ یا اعم مطلق از موصوف است، مانند « انسان ماشی» که از بحث مفهوم خارج هستند.

مثلاً ماده (26) قانون مدنی می‌گوید: «‌ اموال دولتی که معدّ است برای مصالح یا انتفاعات عمومی ...قابل تملّک خصوصی نیست.» جملة‌ « که معدّ است برای مصالح یا انتفاعات عمومی»‌ صفت است برای اموال و نسبت این صفت با موصوف خود، تساوی است؛ زیرا می‌دانیم که اموال دولتی که واجد چنین وصفی نباشند وجود ندارد. بنابراین مسلّم است که این وصف نمی‌تواند مفهوم داشته باشد و از محل بحث خارج است. البته دخول اخصّ من‌وجه هم در عنوان بحث، فقط نسبت به مورد افتراق موصوف از وصف است؛ یعنی موضوع و موصوف باقی باشد و وصف از بین برود، نه مورد افتراق وصف از موصوف؛ مثلاً‌ مفهوم جملة‌ « گوسفندی که در صحرا چرا می‌کند زکات دارد» آن است که در گوسفندی که در صحرا چرا نمی‌کند،‌ زکات نیست. ‌بنابراین ، مفهوم آن جمله ، دربارة‌ شتری که در صحرا چرا نمی‌کند، هیچ حکمی را بیان نمی‌کند. (5)

4 - نزاع در مفهوم داشتن و یا نداشتن وصف، منافاتی با اتفاق اصولیون بر اینکه « اصل در قیود این است که احترازی باشند » ندارد؛ زیرا معنای احترازی بودن یک قید فقط در این حدّ است که حکم مورد نظر با وجود قید، در قضیه وجود دارد و اثبات می‌شود ( ولی این را نمی‌فهماند که در جایی که قید وجود ندارد،‌حکم هم نفی می‌شود، ‌بلکه نسبت به وجود و عدم آن ساکت است. ) مثلاً اگر گفته شود « در قوه قضاییه به کارمندانی که دارای پایه قضائی هستند حق بهره‌وری پرداخت خواهد شد.» معنای آن، این است که حق بهره‌وری به قضات (کارکنان دارای پایه قضایی ) پرداخت خواهد شد؛ ولی این جمله دلالت ندارد بر اینکه حق بهره‌وری به کارکنان فاقد پایه قضایی پرداخت نخواهد شد، بلکه این جمله نسبت به این حکم ساکت است مگر اینکه بگوییم وصف مفهوم دارد که در این صورت مفهوم جملة‌ مذکور این خواهد بود که به کارکنان فاقد پایة‌ قضایی حق بهره‌وری تعلق نمی‌گیرد.

پس لازمة احترازی بودن قید، سکوت در غیر مورد قید و وصف است؛ ولی لازمة مفهوم‌دار بودن، عدم سکوت و حکم به نبودن حکم ( پرداخت حق بهره‌وری) در غیر مورد وصف (قاضی) است. (6)

5 - محل نزاع در این بحث در جایی است که کلام فاقد قرینه‌ای‌ دال بر مفهوم داشتن یا نداشتن وصف باشد. بنابراین اگر در کلام قرینه‌ای وجود داشته باشد که دلالت کند وصف مفهوم دارد یا قطعاً‌ مفهوم ندارد، از محل بحث خارج است.

6 - در موردی که وصف غالبی باشد؛ یعنی غالباً‌ موصوف،‌ آن وصف را داشته باشد ، وصف مفهوم نخواهد داشت؛ مثل آیه شریفة : « و ربائبکم اّللاتی فی حجورکم…» دختران زنهای شما که در دامن شما پرورده شده‌اند، بر شما حرام هستند. ‌این وصف « فی‌حجورکم»‌ یک وصف غالبی است و مفهوم ندارد. (7)

7 - عقود مانند نکاح و ایقاعات رایج بین مردم مانند طلاق حتی اقرارها و وصیت‌های آنان همیشه دارای مفهوم هستند و از محل بحث خارجند. به عنوان مثال: اگر شخصی بگوید: «خانه‌ام را به سادات فقیر وقف نمودم»‌ معنای آن این است که سادات غنی، از سکونت در این خانه محروم هستند. (8)

چهل ویکم: مفهوم غایت

منظور از مفهوم غایت این است که هرگاه موضوع حکم، مقید به غایت و نهایت باشد، آیا دلالت می‌کند بر اینکه حکم بعد از غایت و نهایت، مخالف حکم پیش از آن است یا نه؟

در اینجا دو نظریه وجود دارد، ولی بیشتر اصولیین معتقدند که غایت مفهوم دارد و مهم‌ترین دلیل آن ،‌فهم عرفی و تبادر است. مثلاً آیه شریفه می‌فرماید: « فان طلَّقها فلا تحّل له من بعد حتّی تنکح زوجاً غیره » (9)

منطوق آیه، حرمت نکاح زن سه طلاقه را بیان می‌نماید و مفهوم آن چنین می‌فهماند که پس از نکاح محلل و انحلال آن،‌ ازدواج شوهر اول با او حرام نیست. (10)

مثال دیگر: ماده (833) قانون مدنی می‌گوید:

«ورثة‌ موصی نمی‌تواند در موصی‌به تصرف کند مادامی که موصی‌له رد یا قبول خود را به آنها اعلام نکرده است.» مفهوم این ماده دارای دو صورت است: یکی اینکه موصی‌له قبول خود را اعلام کند. در این صورت، تصرف ورثة موصی در موصی‌به غیر قانونی است و دیگر اینکه موصی‌له، موصی‌به را رد کند؛ در این‌صورت، تصرف ورثة موصی در آن مجاز و قانونی است.

چهل و دوم: آیا غایت داخل در مغیّاست یا نه؟ (11)

برای روشن شدن موضوع بحث، به مثال زیر دقت فرمایید:

اگر کارمندی در برگ مرخصی خود بنویسد از تاریخ 2/3/82 الی 5/3/82 تقاضای مرخصی دارم. در این صورت، آیا غایت ( تاریخ 5/3/82 که بعد از کلمة « الی» واقع شده است) داخل در حکم مغیّا (حکم قبل از کلمة‌« الی»‌) است یا نه؟ به عبارت دیگر، آیا روز 5 /3/82 نیز جزو ایام مرخصی او محسوب می‌گردد یا نه؟

آنچه که در بحث قبلی ( چهل و یکم) گفته شد، مربوط به بعد از غایت و نهایت است؛ ولی این بحث مربوط به خود غایت است؛ یعنی در این بحث، فرض بر این است که حکم قبل از غایت و همچنین حکم بعد از غایت، روشن است؛ ولی بحث این است که آیا خود غایت، دارای حکم مذکور در قضیه است یا نه؟

اکنون به دو تفاوت مهم این دو بحث در ذیل‌ اشاره می‌کنیم:

1 - اگر غایت داخل در مغیّا باشد، حکم آن با حکم قضیه، موافق است و اگر غایت را داخل مغیّا ندانیم، حکم آن مسکوت است. در حالی که در مفهوم مخالف، حکم مفهوم با حکم منطوق مخالف است.

2 - اگر غایت را داخل مغیّا بدانیم، مدلول، منطوقی است که با بحث مفهوم غایت، اختلاف روشنی دارد. (12)

به هر حال، در این بحث که « آیا غایت در حکم مغیّا داخل است یا نه؟ » نظریات متعددی وجود دارد:

الف) : غایت مطلقاً داخل در مغیّا نیست. ( دیدگاه مرحوم محقق خراسانی و امام خمینی "ره ")

ب) : غایت مطلقاً ‌داخل در مغیّاست.

ح) تفصیل بین مواردی که بعد و قبل غایت از یک جنس هستند؛ که دراین صورت، غایت در مغیّا داخل است. مانند آیه شریفه « فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق» (13) که شستن مرفق واجب است. ( زیرا جنس مرفق و آرنج با ایدیکم و دستهایتان یکی است و هر دوی آنها دست هستند) و بین مواردی که قبل و بعد غایت از یک جنس نیستند، در این صورت غایت از مغیّا خارج است؛ مانند آیه شریفه «‌ ثم اتموا الصیام الی اللیل» (‌سپس روزه را تا شب،‌کامل کنید) در اینجا جنس لیل با جنس « نهار»‌ تفاوت دارد و از دو جنس مختلف هستند؛ زیرا از نظر عرف، نهار از جنس نور و لیل از جنس ظلمت است و نور و ظلمت دو جنس مختلف هستند.

د) تقیید یک حکم به غایت بر هیچ چیزی دلالت ندارد و باید در این گونه موارد داخل یا خارج بودن غایت از مغیّا را از قراین خارجی استفاده کرد. (15)

به نظر می‌رسد که نظریة اول، از سه نظریة‌ دیگر محکم‌تر و قویتر است؛ زیرا متبادر از جملة‌ دارای غایت ، این است که غایت داخل در مغیّا نباشد. مثلاً در آیه شریفة « تنزل الملائکة والروح فیها بأذن ربهم من کل امر سلامُ هی حتی مطلع الفجر » (16) ( فرشتگان و نیز روح در آن شب به اذن پروردگارشان تمام امور را فرود می‌آورند و آن شب تا طلوع سپیده‌دم مایة‌ سلامتی و ایمنی است) آنچه که از این آیه به ذهن تبادر می‌کند آن است که نزول ملائکه و روح و سلام تا اول فجر است، نه خود فجر و بعد از آن؛ و همچنین اگر گفته شود:‌

« قرأت القرآن الی سورة‌ الکهف » به ذهن تبادر می‌کند که خود سوره کهف را نیز قرائت نکرده است .

***

چهل و سوم: مفهوم حصر

حصر و منحصر از یک ماده است . منحصر کردن یعنی محدود کردن . در فارسی کلماتی مانند: تنها ، بس و فقط برای حصر به کار می‌رود و در عربی از کلماتی همانند الّا ،‌ انّما و‌ بل اضراب (17) استفاده می‌شود و همچنین گفته شده است که قرار گرفتن ضمیر فصل بین مبتدا و خبر و تقدیم ماحقه‌التأخیر مانند ایاک نعبد، مفید حصر است.

در اینکه جملة دارای حصر، مفهوم دارد یا نه؟ بین دانشمندان اصولی اختلاف‌نظر وجود دارد؛ ولی مشهور این است که مفهوم حصر حجت است، به ویژه اگر حصر به وسیله استثناء‌ باشد؛ و دلیلشان هم تبادر است.

چهل و چهارم: مفهوم لقب

در زبان عرب، لقب را در مقابل اسم و کنیه قرار می‌دهند؛ اما در اصول، مراد از لقب هر چیزی است که مورد حکم واقع شود. در واقع، مسند هر جمله‌ای را لقب می‌نامند؛ مثلاً‌ اگر گفته می‌شود که مادرت را احترام کن! آیا مفهوم جمله این است که پدرت را احترام نکن!‌؟ حقیقت این است که لقب، مفهوم ندارد و فقط می‌تواند حکمی را در حد منطوق برای موضوع اثبات کند. مثلاً‌ ماده (541) قانون مدنی مقرر می‌دارد: « عامل می‌تواند برای زراعت اجیر بگیرد ...» این ماده مفهوم ندارد؛ زیرا معنایش این نیست که مالک نمی‌تواند اجیر بگیرد. (18)

چهل و پنجم : مفهوم عدد
اگر حکمی بر موضوعی جاری شود که در آن، ‌عدد به کار رفته باشد، آیا آن عدد مفهوم دارد یا نه؟

قبل از ورود به اصل بحث باید توجه داشت، عددی که به عنوان قید موضوع در کلام به کار می‌رود چهار صورت دارد: (19)

1 . به عنوان لا بشرط از زیادی و نقصان. ( یعنی می‌تواند بیشتر و یا کمتر باشد)،‌ مانند آیة شریفة ) اِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعینَ مَرَةً فَلَنْ یَغْفِرَ الله‏ لَهًمْ ( (20)یعنی : اگر برای آنان هفتاد بار هم استغفار کنی، هرگز خداوند آنان را نخواهد آمرزید.

زیرا استغفار برای آنان تا زمانی که منافق هستند ، فایده‌ای ندارد ، چه کمتر از هفتاد بار باشد و چه بیشتر از آن.

2 . به عنوان بشرط لا در زیادی و نقصان. ( یعنی نمی‌تواند بیشتر یا کمتر باشد)، مانند اعداد نمازهای واجب (‌مثلاً نماز مغرب نمی‌تواند دو و یا چهار رکعتی باشد)

3 . به عنوان بشرط لا در طرف نقصان و نه در طرف زیادی. ( یعنی کمتر از آن عدد نمی‌تواند باشد ولی زیادتر از آن اشکال ندارد)، مانند میزان آب کرّ که واجب است حدّاقل به مقدار سه وجب و نیم در طول و عرض و عًمق باشد. یعنی اگر کمتر از این مقدار باشد، کرّ محسوب نمی‌شود؛ ولی اگر زیادتر از آن باشد اشکالی ندارد.

4 . عکس صورت سوم؛ یعنی به عنوان بشرط لا در طرف زیادی و نه نقصان. مانند مقدار فاصله بین نمازگزاران در نماز جماعت. به این صورت که تا یک قدم فاصله بین آنها جایز است ولی بیشتر از آن جایز نیست.

اکنون می‌گوییم، از ظاهر تقیید موضوع به عدد استفاده می‌شود که عدد برای بیان محدودة موضوع در ناحیة کمی و زیادی است. بنابراین، در همان جهتی که برای تحدید آن به کار رفته است، بر مفهوم دلالت دارد، مگر آن که دلیلی بر خلاف آن دلالت کند؛ مانند آیه شریفة : ) ألزّانِیَة وَ الزّانی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِأتَةَ جَلْدَة ( (21)یعنی : پس هر کدام از زن و مرد زناکار را، صد تازیانه بزنید.

که ظاهر آن این است که تقیید تازیانه زدن به یک‌صد بار برای بیان محدوده تازیانه زدن از طرف کمی و زیادی است؛ یعنی نه کمتر از آن باشد و نه زیادتر.

از مواردی که گفته می‌شود، قرینه وجود دارد که تحدید عدد تنها در جهت نقصان است و نه زیادی، ‌این آیة‌ شریفه است: ) وَ اسْتَشْهِدوُا شَهیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ ( ،(22) یعنی شاهد نباید از دو نفر مرد کمتر باشد، ولی افزون بر آن جایز است؛ و مانند تعداد دفعات شستن در صورت نجس شدن با تماس با بول یا خوک. که عدد مشخص دارد و کمتر از آن کفایت نمی‌کند ولی بیشتر از آن اشکال ندارد.

مواردی هم وجود دارد که عکس این صورت است؛ یعنی تحدید در طرف زیادی است. به طور خلاصه می‌توان گفت، مواردی که قرینه‌ای در میان باشد، مطابق همان عمل می‌شود، و در غیر این صورت حمل بر تحدید از دو طرف نقصان و زیادی می‌شود.

نمونه‌هایی از کاربرد مسئله در فقه
1 . آیا قرائت بیش از هفت آیه بر جنب مکروه است؟ برخی بر اساس مفهوم عدد در موثّقة‌ سماعه، آن را مکروه می‌دانند. در آن روایت از امام (علیه‌السلام) پرسیده شد: آیا جنب می‌تواند قرآن بخواند؟ امام علیه‌السلام فرمود: تا هفت آیه.

2 . خیار حیوان با پایان یافتن مدّت آن که سه روز است، ساقط می‌شود. (23)

3 . رساندن بینی به زمین در حال سجده واجب نیست. دلیل آن روایاتی است که دلالت می‌کند بر این که در سجده باید هفت استخوان یا عضو به زمین برسد. (24)

4 . نماز جمعه با کمتر از پنج نفر منعقد نمی‌شود؛ دلیل آن این حدیث شریف است: «‌ خطبه و جمعه و دو رکعت نماز با کمتر از پنج نفر،‌یعنی امام و چهار نفر دیگر منعقد نمی‌شود. » مفهوم عدد ( بنا بر قول به مفهوم داشتن عدد) در اینجا آن است که نماز جمعه با وجود پنج نفر منعقد می‌شود. (25)



پی‌نوشت‌ها:

1 - مبانی استنباط حقوق اسلامی،‌ دکتر ابوالحسن محمدی، صفحه 63.

2 - همان ، صفحه 63.

3 - اصول الفقه. شیح محمد رضا مظفر ، جلد اول‌،‌ صفحه 120 ،‌ ترجمه و شرح الموجز فی اصول الفقه، آیت الله جعفر سبحانی ، ترجمه مسلم قلی پور گیلانی، صفحه 143.

4 - فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، عیسی ولائی، صفحه 332.

5 - تحریر اصول فقه، علی شیروانی ، صفحه 86.

6 - الموجز فی اصول الفقه ، آیت الله جعفر سبحانی، صفحه 145.

7 - مبانی استنباط ، صفحه 64.

8 - الموجز فی اصول الفقه،‌ آیت الله جعفر سبحانی، ص 146.

9 - سوره نور، آیه 230.

10 - مبانی استنباط حقوق اسلامی،‌دکتر ابوالحسن محمدی ، صفحه 61.

11 - مغیّا به ضم میم و فتح غین و یاء مشدّد بر وزن مسمّا که رسم‌الخط صحیح آن چنین است: « معیّی» حکم یا موضوعی را گویند که دارای غایت باشد. .

12 - مبانی استنباط حقوق اسلامی،‌دکتر محمدی ، صفحه 62.

13 - سوره مائده، آیه 6..

14 - سوره بقره ، آیه 187.

15 - الموجز فی اصول الفقه ، آیت الله جعفر سبحانی،‌ صفحه 148.

16 - سوره قدر ، آیات 4 و 5 .

17 - « بل»‌ گاهی برای اضراب و ابطال مطلب قبلی دلالت دارد، مانند اینکه متکلم از باب سبق لسان یا غفلت چیزی را گفته و می‌خواهد با آوردن کلمة « بل»‌ از آن اعراض کند، مانند جائنی زیدٌ بل عمروٌ. در این‌صورت،‌ مفهوم دارد، ولی گاهی برای توضیح و تأکید می‌آید که در این صورت مفهوم نخواهد داشت؛ مانند آیه شریفة « قد افلح من تزکی و ذکّر اسم ربه فصَلیّ بل تؤثرون الحیاةَ الدنیا » .

18 - فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول،‌ عیسی ولائی، صفحه 331.

19 –الموجز فی اصول الفقه، آیه اله جعفر سبحانی ص 156و 157.

20 – سوره توبه آیه 80

21 –سوره نوز آیه 2

22 – سوره بقره آیه 282

23-جواهر الکلام جلد 23 صفحه 30

24- همان، جلد 1، صفحه 174

25-همان، جلد 11، صفحه 199

www.law-training.irحص



نویسنده » j.j » ساعت 5:34 عصر روز پنج شنبه 87 آبان 9